John Ratzenberger
- نام اصلی : John Ratzenberger
- تولد : 1947-04-06
- جوایز : Nominated for 2 Primetime Emmys., Another 1 win & 2 nominations.
- محل تولد : Bridgeport, Connecticut, USA
۶ ماه بعد از اتفاقات پایان فیلم کارخانه هیولاها رخ میدهد، جایی که مایک و سالی متوجه می شوند که خنده کودکان ده برابر انرژی بیشتری نسبت به جیغ کشیدن آنها از شدت وحشت ایجاد میکند و حالا نیروگاه مرکزی شهر مانسترپلیس از خنده کودکان برای سوخت خود استفاده میکند
لایتینگ مک کوئین، ماشین مسابقهای خوشعکس است که همیشه برای پیروز شدن مسابقه میدهد. مک کوئین در راه رسیدن به محل مسابقات قهرمانی جام پیستون در کالیفرنیا برای مسابقه دادن با دو رقیب دیرینه، به طور غیر منتظرهای خود را در جاده ۶۶ شهر رادیاتور اسپرینگ مییابد و با شخصیتهای این شهر آشنا میشود و درمییابد که زندگی همانند یک سفر است نه خط پایان و جز برنده شدن، چیزهای مهم دیگری نیز در زندگی وجود دارد …
پیرمردی در شهری بزرگ زندگی میکند و از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر میبرد. خانهی کوچک او در میان آسمان خراشهایی است که هر روز بلندتر میشوند و اکنون شهرداری میخواهد خانهی او را تخریب کند و تخلیه کند. اما پیرمرد حاضر نیست خانهاش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانهاش وصل کرده است به پرواز در میآید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش سالهی همسایه نیز با او همراه میشود و آنها در سفری به سرزمینی دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه میکنند.
دو برادر نوجوان از نژاد پریان، به نامهای ایان و بارلی لایتفوت، عازم سفری ماجراجویانه میشوند تا با پیدا کردن یک شی جادویی و اسرارآمیز، پدر مرحومشان را به دنیای خود بازگردانند و...
هیولاها قدرت شهرشان را با ترساندن کودکان افزایش میدهند. اما آنها به طرز وحشتناکی از این میترسند که توسط بچهها آلوده شوند. از این رو وقتی یک بچه وارد شهرشان میشود، اختلال بزرگی در شهر به وجود میآید و ...
هنگامی که یک دختر بدشانس به دنیایی از خوششانسی و بدشانسی برخورد میکند که قبلاً هرگز دیده نشده بود، او با موجودات جادویی متحد میشود تا نیرویی حتی قدرتمندتر از شانس را کشف کند...
صدها سال است که انسان ها کره ي زمين را به دليل آلودگي ترک کرده اند و روباتي به نام «والي» هم چنان به کار زباله جمع کردن مشغول است. تا اين که از طرف انسان ها روباتي به نام «ايو» به کره ي زمين فرستاده مي شود تا امکان بازگشت تمدن بشري به زمين را بررسي کند. خيلي زود «ايو» به نتيجه ي مورد نظر دست پيدا مي کند و پس از چندي به سفينه ي فضايي حامل انسان ها برگردانده مي شود. اما «والي» نيز که به «ايو» دل باخته به دنبال او به راه مي افتد...