پیتر پسری هشت ساله نسبت به صدای تق تقی که دائم از پشت دیوار اتاقش می شنود کنجکاو می شود. صدایی که والدینش اصرار دارند تنها جزئی از تصوراتش است. ترس پیتر شدیدتر می شود و او فکر می کند که مادر و پدرش رازی خطرناک و وحشتناک را از او مخفی می کنند.
در شهر برای یک مصاحبه شغلی، زن جوانی اواخر شب به خانه استیجاری خود میرسد و متوجه میشود که به اشتباه دوبار رزرو شده است و مردی غریبه از قبل در آنجا اقامت دارد. برخلاف عقل سلیمش، او تصمیم می گیرد به هر حال شب را بماند، اما خیلی زود متوجه میشود که در خانه چیزهای بیشتری برای ترسیدن است تا مهمان دیگر خانه.