Raúl Esparza

در "قتل در پایان دنیا" یك بیلیونر داربى و یازده مهمان دیگر را به شركت در خلوتگاهى دعوت میكند، بعد از پیدا شدن جنازه یكى از مهمانان، داربى به دنبال قاتل میگردد…

ویل، یک تحلیلگر جنایی که توانایی منحصر به فردی دارد، سلامت روانش تحت تاثیر شغلش قرار می گیرد. او به توصیه اف بی آی برای مشاوره پیش هانیبال لکتر، یک روانپزشک جنایی که یک قاتل سریالی آدم خوار است، می رود.

فردیناند روحیاتی لطیف دارد و بسیار مهربان است. او استشمام گل‌های زیبا و خوشبو را به بودن در مبارزات گاو بازی ترجیح می‌دهد و تصمیم می‌گیرد آزادانه در کنار گل‌ها و در طبیعت زندگی کند. ولی روزی با یک دختر بچه رو به رو می‌شود که زندگی‌اش را دگرگون می‌کند…

کندی مونتگومری یک زن خانه دار و مادر دهه 1980 است که همه کارها را به درستی انجام می داد – اما وقتی فشار انطباق در درون او ایجاد می شود، اعمال او فقط برای کمی آزادی فریاد می زند.